ما نفتیها سالهاست که کارکنان ملت هستیم؛ سال 1329 که پای صنعت نفت هم به تثبیت انقلاب کاشانی و مصدق کشیده شد، نفت ملی شد!
و بعد از روی کار آمدن دولت در تحریم قرار گرفتیم مراودات تجاری و مالی کشور محدود شد و تنها محل درآمد خارجی نفت بود، اما هیچکس نپرسید در آن سالها اگر کارگران و کارمندان صنعت نفت از دولت انقلاب حمایت نمیکردند آیا اساسا دولت ملی سرکار میامد یا نه ؟!
با کودتا دولت سقوط کرد و دوباره آتش انقلاب زیر خاکستر بود تا سال 57، اینبار هم همه تلاش کردند تا دولت انقلابی سرکار بیاید اما به گواه تاریخ شاید اگر تولید نفت در گچساران و اهواز، مسجد سلیمان، آغاجاری و خارگ و خیلی جاهای دیگر متوقف نمیشد، دولت شاهنشاهی به شکست اعتراف نمیکرد، آن روز که رمضان ولی زاده با شش کلاس سواد بعنوان نماینده کارگر در محل تجمع کارگران اعتصابی صنعت نفت گچساران در پاسخ به درخواست وزیر برای راه اندازی تولید مکث کرد و پاکتی را از جیبش درآورد و گفت: وقتی نگاه به پاکت حقوقم میکنم و نگاه به لوله چند اینچ نفت که از این مملکت نفت صادر میکند، خجالت میکشم بگویم کارگر شرکت نفت هستم، ما شیر نفت را باز نمیکنیم تا شاه از این مملکت برود، برگی از تاریخ این سرزمین نوشته شد که ناگفته ماند و در میان هیاهوی آن روزها و شور انقلاب گم شد، آری در 32 و 57 این صنعت همیشه مظلوم نفت بود که جور کشید ولی دیده نشد و جالبتر اینکه بدانیم مدعی هم نبود و نیست!!
دوران جنگ بود و اتفاقا مناطق جنگی گستره ای از میادین نفت نفت و گاز کشور را شامل میشد، کار کردن و تولید در همه بخشهای غرب و جنوب غرب عملا تعطیل بود، پس تکلیف درآمد کشور قرار بود چه بشود؟ چطور از پس هزینه های جنگ قرار بود بر بیاییم، باز هم نفت و کارکنانی که زیر بمباران دشمن در خارگ و اهواز، امیدیه و آغاجاری و گچساران و جاهای دیگر پای راه اندازی مجدد و تولید نفت ایستادند، پای صادرات و انتقال آن در نفتکشها ایستادند اما برای کار در همین مناطق که عمدتا جنگی هم بودند نه سابقه رزمندگی گرفتند نه تاییدیه جانبازی و نه عنوان شهادت! هرچند امروز کادر درمان بدرستی در خط مقدم مبارزه با کرونا اگر آسیب ببیند شهید و جانباز محسوب میشوند ولی برای صنعت نفت حتی وقتی وسط میدان جنگ در کنار تیر و بمب و خمپاره 8 سال بودجه جاری، عمرانی و دفاعی کشور را تامین میکردند و کشته میدادند از این خبرها نبود !!، فقط گلوله راه شهادت محسوب میشد و چه بسیار شهدایی که شهید خطابشان نکردند.
این پرانتز را باز میکنم وزیر وقت نفت در قسمتی از دوران جنگ آقای غرضی بود که آنچنان با نگاه بسته به معیشت و حقوق پرسنل صنعت نفت نگاه میکرد که با سابقه های نفتی آن دوران را از تاریکترین دروان معیشتی خود نام میبرند ذکر این نکته خالی لطف نیست که مخاطب بداند بعضی کارکنان صنعت نفت که خودشان در مناطق جنگی بودند خانواده هایشان به گچساران و جاهای دیگر منتقل شدند و یا بعضا خودشان هم منتقل میشدند، در بعضی جاها تا 10 سال بعد از جنگ هنوز در کانکس زندگی میکردند، ولی این را بگویم خیلیها به جان آقای آقا زاده دعا میکنند.
از دوران سازندگی و اصلاحات و عدالت و مهر ورزی و این آخری، دولت اعتدال میگذرم چون ما اساسا سیاسی نیستیم ولی بار سیاست بدوشمان است که حالا اینکه چطور چنین چیزی امکانپذیر است خودش دفتر دیگری است که در این مقال نیست، البته با این تاکید که همچنان بار بودجه کشور به عهده صنعت مظلوم نفت و کارکنان گمنام و خدوم آن بوده است ولی همچنان بی ادعا !!
این همه را گفتم تا همه بدانیم تقویت سپر دفاعی کشور در بسیاری از مقاطع حساس گذشته و کنونی!!! بدوش کارکنانی از دولت بوده است که همچنان از کارکنان دولت محسوب نمیشوند و این افتخار را دارند که کارکنان ملت بوده و هستند.
این روزها گفتمان موشکی در دنیا حرف اول را میزند هر ملتی که موشک دارد قدرت دارد، از تمامیت عرضی خود در اطراف مرزها دفاع میکند، اما سوال من اینجاست که موشک اقتدار ایران در دریای کارائیب که قلب اقتدار بزرگترین ارتش دنیا را شکافته و به هژمونی 100 ساله آن لرزه وارد کرده، از کدام لانچر، کدام سکو پرتاب شده ؟؟ آیا اصلا موشکی داریم که چنین قدرتی را داشته باشد و دنیایی را به چالش بکشد، در اینجا غرور بیافریند و در دریای کارائیب هزاران کیلومتر آن طرف تر از مرزهای ایران برای آبادانی کشور دیگری استفاده شود و در دل دشمن هم ترس بیاندازد؟
جواب ساده است ولی از آنجا که ما سیاسی نیستیم ولی بار آن را فقط بدوش میکشیم باید بگویم بله باز هم صنعت نفت و کارکنان گمنام و خدوم و بی ادعا اینبار شدند سفیر اقتدار و موشکی ساختند که پاسخ 70 سال را یکجا داد، به هیچ عنوان قصد مصادره این پیروزی را به نفع بچه های صنعت نفت ندارم اما باید قبول کنیم موشکی که امروز با حمایت نظامی نیروهای مسلح و اقتدار ناشی از خون سلیمانیها از قاره آسیا تا قاره آمریکا شلیک میشود وبه هدف میخورد با موشکهای دیگر تفاوت دارد، این موشک زنده است، جان دارد و نفس میکشد بخشی از خاک ایران است که بدستان کارگران و کارمندان صنعت نفت از دل این سرزمین بیرون کشیده و ساخته شده، حاصل ساعتها کار هزاران نفر در شرجی و گرمای جنوب است که سینه اقیانوس را شکافته تا حیاط خانه دشمن رسیده، این موشک حسابش حتی با آنکه به عین الاسد زدیم فرق میکند به نظرم شیرینی کلام به این است ادامه ندهم و تعبیر خودم که چهارمین نسل از خانواده ای هستم که در صنعت نفت کار میکند را بگویم: موشک ساخته شده با عرق جبین و کد یمین با خون و گوشت و پوست ما به چشم شیر نه که اینبار به قلبش نشست اگه در عین الاسد کور شد ما قلبش را هدف گرفتیم، ما صنعت نفتیها به سهم خودمان انتقام خون سردار ایرانی را از دشمن گرفتیم در میانه میدان در روز روشن جلو چشم همگان، ما به سهم خودمان انتقام سلیمانی گرفتیم، اما بدانند هنوز تمام نشده است این زخم هنوز التیام نیافته و انتقام سخت ادامه خواهد داشت و صبح نزدیک است.
امین نقدی 8 خرداد 1399